اکنون پس از سالهای فعالیت و تلاش در زمینه موسیقی و پس از آنکه از عمق جان به این باور رسیدم که گستر موسیقی سرایی به انتهاست و هر قدر که تلاش کنم به سطح ایده آل نزدیک هم نخواهم شد. اینبار قصد بر این است تا آهنگ هایی که این سالها گرد آورده ام را آماده انتشار کنم از همینرو و در راستای صرفا شنیده شدن آهنگ ها را در دسترس عموم می گذارم.
آلبوم ابتدایی با نام *آخر تابستان* برای من مترادف با انتهای تابستان زندگی است زندگی است و مرا آماده برای ورود به پاییز خواهد کرد.
این آلبوم دارای هشت قطعه موسیقی است و آهنگ ها را با فاصله زمانی منظم و قبل از سال 1403 منتشر خواهم کرد.

سینه مالامال درده
جای خالیت تو دلم پاییز سرده
حسرتم روزایی که رفتن نیست
اون لحظه ها مردن خاطره ان
غمیگین و افسرده ان
حسرتم فردای بعد از توست
حسرتم آغوش امن توست
عطر توست
نگاه توست
عبادت محراب توست
سینه اما جای درده
جای خالیت تو دلم پاییز سرده
تو می گی بگذر و راحت شو
از حقیر غصه ها رد شو
من همونم که یه روزی درد تو بودم بیا بگذر از این درد و راحت شو
می دونم دلت پره درده
غم فردا
تو دلت
پاییزه سرده

آهنگسازی شعر و اجرای اثر توسط محمد شاهرخ صورت پذیرفته است

چشمان شیدایت مرا راهی دریا می کند
گم می شوم در چشم تو
یک لحظه رسوا می شوم
با شوق تماشا می کنی
می خندی و با دستهات یک لحظه لمسم می کنی
دستم چرا پس می رود
دستم چرا پس می رود
قلبم چرا پر می کشد
قلبم چرا پر می کشد
هر دو پریشان می شویم غرق در سکوت
هر دو پشیمان می شویم
خاموش لب تو بود
خاموش در سکوت
سکوت 
سکوت

آهنگسازی شعر و اجرای اثر توسط محمد شاهرخ صورت پذیرفته است

مثل ابری در آسمان نو بهار
به دلم نشستی
سبک
رها
زیبا و دلپذیر
در اوج آرامشم همه خواهشم آغوش توست
در قاب لحضه ها 
گلبرگ گونه ات
زمستان نگاه توست
و من
خیره در چشم سیاه تو و من همه من
محو نگاه تو
و انگار عاشقی است حس  و حال لحظه ام و انگار می تپد درون من زندگی 
و انگار عاشقی است حس  و حال لحظه ام
و انگار می تپد درون من زندگی 
خندهی تو قند و نبات ه
آب حیات ه و من
تشنه خنده تو
موهات تو دست باد ه
بارون گریه هات
خیس گونه هات
قلبم ساز انگشتات ه
تنم کوک صدات ه
رسیده بهار من
و من خیره در چشم سیاه تو
و من همه من محو نگاه تو
و من خیره در چشم سیاه تو
و من همه من محو نگاه تو

آهنگسازی شعر و اجرای اثر توسط محمد شاهرخ صورت پذیرفته است

مست توام نمی دانم کیستی
دیوانه ی جادوی تو ام نمی دانم کیستی
رایحه تنت نزدیک که می شوی 
بوی بهار است بوی زندگی است
دستت که بی هوا به دستم می خورد 
شروع تازه است
آغاز زندگی است
تو شمع پر نوری من سایه وار
رقص کنان
به جستجوی تو یک نفس تاخته ام
به جستجوی تو یک نفس تاخته ام دل به تو باخته ام
تو حتی نمی دانم کیستی
تو حتی نمی دانم کیستی
تو حتی نمی دانم کیستی
تو حتی نمی دانم کیستی

آهنگسازی شعر و اجرای اثر توسط محمد شاهرخ صورت پذیرفته است

بس که لبریزم از تو می خواهم

بروم در میان صحرا ها

سربسیایم به سنگ کوهستان

دلسپارم به موج دریاها

بس که لبریزم از تو می خواهم

چون غباری ز خود فرو ریزم

سر نهم به پای تو آرام

به سبک سایه ها به تو آویزم

شب پر از قطه های الماس است

از سیاهی چرا هراسیدن

آنچه از شب بجای می ماند

عطر سکر آور گل یاس است

آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

شب پر ازقطه های الماس است

از سیاهی چرا هراسیدن

آنچه از شب بجای می ماند

عطر سکر آور گل یاس است

شعر : فروغ فرخزاد

آهنگ و اجرا : محمد شاهرخ

نریشن : عاطفه کد خدازاده